معنی کاغذ کاهی
لغت نامه دهخدا
کاغذ کاهی. [غ َ ذِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کاغذ کم ارزش که به رنگ کاه است. کاغذ روزنامه یی.
کاهی
کاهی. (اِخ) رجوع به کاهی کابلی شود.
کاهی. (ص نسبی) به رنگ کاه.رنگی بین زرد و سفید. (یادداشت مؤلف):
مرا ز نان جو خویش رنگ کاهی به
که از شراب حریفان سفله گلناری.
امیدی رازی.
|| از جنس کاه. || نوعی کاغذ پست بدرنگ. (یادداشت مؤلف). کاغذ که از کاه کنند و رنگ زرد آن نزدایند.
کاهی. (اِخ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که دارای 303 تن سکنه است، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و میوه است. مزارع مزارگاهی، پشت مزار و پی گدار جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
علی کاهی
علی کاهی. [ع َ] (اِخ) دهی است از دهستان پشت بسطام، بخش قلعه نو، شهرستان شاهرود. دارای 100 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود. و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
کاهی کابلی
کاهی کابلی. [ی ِ ب ُ] (اِخ) ابوالقاسم نجم الدین محمد، شاگرد عبدالرحمان جامی بود. بنابر علو همت به علوم ریمیه قناعت نکرد و روی به علم باطن آورد. در هند به خدمت سید محمد هاشم شاه کرمانی رسید. وفاتش بسال 988 هَ. ق. در اگره هندوستان بود. (از ریاض العارفین رضاقلی خان هدایت ص 127).
قاسم کاهی
قاسم کاهی. [س ِ م ِ] (اِخ) مولانا ابوالقاسم نجم الدین کابلی. از شاگردان عبدالرحمان جامی است. پدرش از ملازمان اردوی امیر تیمور بود. وی در کابل به دنیا آمد. در ملازمت میرزا کامران برادر همایونشاه به حج رفت. بعد از بازگشت به هرات و مرگ میرزا کامران به سال 964 هَ. ق. به هندوستان رفت و در زمان اکبر شاه مدتی در بنارس و بعد در آگره اقامت گزید. و به سال 988 هَ. ق. در 110 سالگی درگذشت. او راست:
بزن بر سینه ٔ من خنجری چند
زرحمت بر دلم بگشا دری چند
وفا ناید دلا از تنگ چشمان
مسلمانی مجو از کافری چند.
(از قاموس الاعلام ترکی).
فارسی به انگلیسی
Newsprint
حل جدول
فرهنگ معین
(ص نسب.) منسوب به کاه، ساخته شده از کاه، به رنگ کاه (از مایه های رنگ زرد). [خوانش: (هِ) [ع.] (ص.)]
فرهنگ عمید
مادهای که از چوب بعضی گیاهان بهصورت ورقههای نازک ساخته میشود و برای نوشتن، نقاشی، و مانند آن به کار میرود،
[مجاز] نامه،
[مجاز] هرنوع سند یا تعهد مکتوب: کاغذ دادهبوده که دیگر در کارهای انجمن شرکت نکند،
هر نوع ورقۀ نازک: ورقهٴ آلومینیم،
* کاغذ ابری: نوعی کاغذ که بر یک روی آن نقشی شبیه ابرهای بریده چاپ میکنند،
* کاغذ پرزین: [قدیمی] کاغذ پرزدار که قلم روی آن گیر کند،
* کاغذ خانبالغی: [قدیمی] نوعی کاغذ مرغوب که در خانبالغ (نام قدیم پکن) میساختند، کاغذ چینی، ورق صینی، قرطاس صینی،
تعبیر خواب
اگر کسی بیند کاغذ سفید و پاکیزه داشت، دلیل که به قدر آن مال یابد. اگر بیند کاغذ او در آب افتاد یا بسوخت، دلیل نقصان مال است.
- محمد بن سیرین
اگر در خواب دید کاغذ بسیار داشت، دلیل که در علم و فضل شهرت کند.
- جابر مغربی
معادل ابجد
1757